روز ۲۷ شهریور مصادف است با روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت سید محمدحسین بهجت تبریزی است. این شاعر نامدار ایرانی اهل تبریز بود و به زبانهای ترکی و آذری شعر میسرود. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی تبحر خاصی داشت. «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» از غزلهای معروف این شاعر است. مهمترین اثر او نیز منظومهی «حیدر بابایه سلام» است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به شما میرود.
«هفت روز زندگی» به بهانهی بزرگداشت این شاعر نامی با تنها پسرش، هادی بهجت تبریزی، که قصد گفتوگو نداشته، گفتوگویی را ترتیب داده که خواندنش خالی از لطف نیست.
* چرا قصد مصاحبه نداشتید؟
تا این زمان مصاحبههای زیادی داشتهام فکر میکنم خیلی بیش از اندازه بوده. در ضمن بهتر است اساتید و صاحب نظران بیشتر از ما مشارکت کنند. (گفته آید در حدیث دیگران) همچنین، فکر میکنم در خلا، برنامههای ادبی و هنری، در رسانههای عمومی بیش از اندازه به شهریار پرداخته میشود.
* کمی از خودتان برایمان بگویید.
بنده فرزند سوم و آخرین فرزند خانواده هستم و دو خواهر بزرگتر دارم. اول دبیرستان بودم که مادرم فوت کرد، بعد خواهرانم ازدواج کردند و من حدود هشت سال با پدرم تنها زندگی کردم. بعد از پایان تحصیلات متوسطه در دانشگاه تبریز قبول و مشغول به تحصیل شدم، اما بعد از مدتی دانشگاه را بدون انصراف ترک کردم. به مطالعه بسیار علاقه دارم و همیشه در پی حقیقت هستم و این کار برایم زیباترین بخش از این کرهی خاکی است.
* روز ۲۷ شهریور روز بزرگداشت استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی است. فکر میکنید دلیل تطابق این روزها چیست؟
فکر میکنم اشتهار زیاد پدرم، تلاشهای دکتر اصغر شعردوست و موفقیت مناسب وقت باعث نامگذاری روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت پدرم شده است، ولی خود پدرم، حافظ را سمبل شعر فارسی میدانست.
* برای روز بزرگداشت روز استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی چه کارهایی انجام میدهید؟
البته بنده بیشتر مواقع جزو مشارکت کنندگان بودهام و برنامهریزی و تدارکات کار ما نیست. بلکه بیشتر مسوولان باید به فکر باشند.
* طبق شنیدهها خواهرتان از ساخت سریال «شهریار» به دلیل نداشتن شباهت به زندگی پدرتان بسیار ناراحت بودهاند و اصلا رضایت نداشتهاند.
درست است که این سریال عینا شبیه به زندگی پدرم نبوده، ولی بر اساس زندگی شهریار و برداشتی از واقعیت ساخته شده است.
* نظر شما در این باره چیست؟
چون اولین فیلمی بود که از زندگی یک شاعر یا نویسنده در ایران ساخته شده مسلما انتظار شاهکار نمیتوان داشت، ولی روی هم رفته سریال موفقی بود و نتایج مثبتی داشت.
* چه چیزی باعث شد تا پدرتان به شعر و ادبیات روی بیاورند؟
من از رویکردهای اختیاری پدر اطلاعی ندارم، ولی شاید تاثیر جامعه و خانواده باعث شده و شاید حال و احوال روحیشان باعث شده شاعر شوند.
از خصوصیات اخلاقی پدرتان بگویید.
بیشتر مواقع خصوصیات اخلاقیشان متفاوت بود. بعضی مواقع تنهایی را دوست داشتند و بعضی مواقع به دیدار دوستان بسیار علاقمند بودند. به مال دنیا کاملا بیاعتنا بودند و وابستگی شدید به دین و ایمان داشتند. پدر دوست داشتند یک جا باشند و علاقه به گردش و مسافرت نداشتند. به خانواده بسیار وابسته بودند و به وطن عشق میورزیدند. پدر بسیار دربارهی موضوعات غیر دنیوی صحبت میکردند و علاوه بر این، ایشان هنگامی که عزیزی را از دست میدادند بسیار ناراحت و اندوهگین میشدند.
از چه سالی شعر و ادبیات را شروع کردند؟
از دبیرستان (به گفتهی خودشان) به طور جدی شعر را دنبال کرد. اولین شعر پدر در مجلهی ادبستان (قبل از ۱۳۰۰) در تبریز چاپ شد.
طبق شنیدهها، استاد شهریار حافظ کل قرآن بودند و به زبان عربی علاقه داشتند.
پدرم به قرآن و احادیث مسلط بودند و علاوه بر زبان عربی به فرانسه نیز تسلط کامل داشتند.
از شاعرانی که شاگرد استاد بودند و سبک ایشان را ادامه میدهند برایمان بگویید؟
از شاعران معاصر غیر از هـ . ا . سایه، که دوست نزدیک ایشان بوده و در بعضی مصاحبهها خود را شاگرد خطاب کرده، کس دیگری را نمیشناسم. اصولا پدرم هیچگاه مجمع شاعران جوان نداشته و مدرس نبوده، ولی در تهران در محفل دوستان هنرمند اعم از موسیقیدان و نویسنده و شاعر شرکت میکردند.
آیا خودتان به سبک پدرتان علاقه دارید و اهل شعر و ادب هستید؟
البته، ولی آنچه بیش از سبک و مکتب محتوی اثر برایم مهم است آن تاثیری که در روان انسان به جا میگذارد. شعر و ادبیات را لازمه روح خود میدانم، ولی شاعر نیستم.
درخواستی دارید؟
اینکه خبرنگاران کمتر مصاحبه کنند. مصاحبه کمتر. در ترکی مثلی داریم «اگر صحبت کردن نقره باشد سکوت طلاست!»
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد زهم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟