ابهام در هدف
سعی کنید هیچگاه دراهداف خود دچار سردرگمی و ابهام نشوید. فرصتهایی در زندگی پیش میآیند که انسان بتواند تواناییها و جدیت و عزم و ارادهی خود را نشان دهد. میدان درس خواندن و کنکور را به عنوان نمونهای از عرصههای زندگی تصور کنید. انسان جدی در همه کارهایش جدی است، اما انسان ابهامگرا، افت و خیز زیادی دارد. برای یک بار هم که شده، خود را در معرض آزمون قرار دهید و ببینید در کاری که برایتان مهم است، چقدر جدی هستید. روشنی و ارزشمندی هدف، مستلزم جدی بودن است. اگر در اهداف و انگیزههایتان دچار شک و ابهام میشوید، به احتمال زیاد اهدافتان پیش از آن که درونی باشد به عنوان بیرونی بستگی دارد. به عبارت دیگر، به جای آن که از خود درس خواندن و یادگیری لذت ببرید، بیشتر به خاطر عواملی مانند جلب رضایت والدین و اطرافیان، گرفتن مدرک، جایزه و پاداش، و غیره درس میخوانید. این عوامل بد نیستند و تا حدی هم وجودشان لازم است، اما تاثیر آنها هیچگاه به پای انگیزههای درونی نمیرسد.
اهداف معیوب
بعضیها به دلیل نداشتن حوصلهی تلاش و زحمت، هم در فعالیت و هم در نتیجه، به حداقل رضایت میدهند. این افراد بیشتر به دنبال شانس و اقبال هستند و اینکه بالاخره شاید دری به تخته بخورد و یک جوری مثلا در کنکور قبول شوند. به عنوان مثال، در دورهی دبیرستان، دانشآموزانی هستند که با آرزو و خیال درس میخوانند. دل بستن به این که شاید سوالهای امتحان آسان باشد، بتوان سر جلسهی امتحان تقلب کرد، حداقل نمرهی قبولی کسب شود و… نمونههایی از افکار سهلانگارانه و غیرمنطقی هستند. در کنکوریها هم نمونههای چنین افکرای زیاد دیده میشود؛ مثلا اینکه چگونه پاسخنامهی کنکور را علامت بزنند تا شاید با شانس و اقبال نتیجهای بگیرند برای آنان سوژهی جالبی محسوب میشود. حتی آنها، درصدی را هم برای احتمال اشتباه در کامپیوترهای علامتخوان در نظر میگیرند. این گروه همچنین از دبیران و کسانی که فقط کلیدها و کلیشههایی را برای علامت زدن گزینهها آموزش میدهند استقبال میکنند. در شرایط فعلی کنکور و فضای رقابتی شدیدی که وجود دارد، کسانی که به حداقلها رضایت میدهند، نباید منتظر کسب نتیجه باشند؛ به خصوص اینکه، آنها در ارزیابی موقعیت و تواناییهایشان هم دچار اشتباه میشوند. شنیدهاید دانشآموزی که فکر میکند در امتحان نمرهی ۱۰ خواهد گرفت معمولا نمرهای پایینتر از پیشبینی خود کسب میکند.
علت حضور شما در میدان درس خواندن، کنکور و ورود به دانشگاه چیست؟ آیا با پای خودتان وارد این عرصه شدهاید یا دیگران شما را به میدان هل دادهاند و مواظبتان هستند که از میدان فرار نکنید؟! اگر در این مورد شک دارید بر مبنای اهداف کلی و جزئی زندگی، خودتان را ارزیابی کنید. آیا هدف و انگیزهی شما با میزان تلاشهایتان تطابق دارد؟ آیا به اندازهی حرفهایتان جدی هستید؟ اگر احساس کردید حضور شما در کنکور بیش از آن که برای خودتان مهم باشد، برای دیگران مهم است یا صرفا به این دلیل تمایل دارید وارد دانشگاه شوید که دیگران هم این کار را میکنند، همین امروز روش خود را تغییر دهید. هیچ عاملی اعم از جو زندگی، انتظار اطرافیان، تبلیغات و سایر شرایط، نباید شما را به این مسیر کشانده باشد. باید خودتان آگاهانه و بر اساس اهدافتان قدم به میدان درس خواندن و کنکور بگذارید.
از طرفی هم بسیاری از دانشآموزانی که انگیزههای بالا و آمادگیهای درسی خوبی دارند، صد درصد نتیجهگرا عمل میکنند و مثلا هدف خود را در کنکور قبولی صد درصد قرار میدهند. گاهی در عرصههایی مانند کنکور، انسان هر چه هم که از خود مایه بگذارد ممکن است به دلایلی به موفقیت حتمی نرسد. اصرار در کسب نتیجهی قطعی و صد درصد میتوان اضطرابزا باشد.
عدهای از دانشآموزان هم میخواهند به هر نحو ممکن در کنکور قبول شده و وارد دانشگاه شوند، حتی اگر شده در یک رشتهی پایین و بالاخره دوست دارند در پایان کار، مهر قبولی بر پیشانی آنها هم بخورد. اگر ناراحت نمیشوید باید بگوییم که چنین هدفی، هدف منطقی نیست. این هدف ممکن است باعث شود لطمهی زیادی بخورید.
منطقیترین هدف
چه چیزی باید هدف قرار گیرد. بهترین و منطقیترین هدف در مورد پیشرفت تحصیلی و کنکور چیست؟ آیا میتوان هدفی را انتخاب کرد که کمتر اضطرابزا باشد؟
هدف خود را حداکثر استفاده از تواناییهایتان قرار دهید. اگر هدف حداکثر استفاده از تواناییها و قابلیتها باشد، هم تلاش و هم شکست و پیروزی معنای دیگری پیدا میکنند. کسی که به جای فرار از واقعیتها و ارتباط دادن دلایل شکست و پیروزی به عوامل بیرونی بر تواناییهای خود تمرکز میکند، در واقع انتظاراتش را از خود بالا میبرد و سعی میکند بیشتر تلاش کند. فرض کنید همین امروز امتحانات پایان سال تحصیلی و یا کنکور تمام شده است و شما بعد از آزمون، منتظر اعلام نتیجه هستید. معمولا در چنین شرایطی، انسان فرصتی پیدا میکند تا نگاهی به پشت سر بیندازد و ببیند چه کرده و چه اتفاقاتی افتاده است. فرض کنید امروز همان روز است. به جای آنکه در چنین روزی این کار را انجام دهید، همین الان نگاهی به گذشته و حال خود بیندازید. به این سوال همیشگی پاسخ دهید: چقدر از تواناییهای خود استفاده کردهاید؟ گذشته را نمیتوان تغییر داد ولی به این نکته توجه داشته باشید که شما هنوز فرصت دارید!
اگر هدف را حداکثر استفاده از تواناییهای خودتان قرار دهید، در واقع وارد میدانی میشوید که حریف مقابل، خودتان هستید. به جای ایراد گرفتن به در و دیوار، اول سعی کنید تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. به جای آنکه بعد از امتحانات یا کنکور تاسف بخورید که چرا تمام تلاشتان را نکردید، همین الان کمربندها را محکم ببندید و به جای سپردن احتمال موفقیت به حوادث و شانس، منطقی و واقعبینانه حرکت کنید.
چنین هدفی به شما کمک میکند اضطراب را با تلاش کنترل کنید؛ یعنی بپذیرید که اگر بیشتر فعالیت کنید، از خودتان راضیتر خواهید بود و این یعنی «کاهش اضطراب» در هر حال، یادآوری میکنیم که نوع هدف در تمام ابعاد فعالیت و تلاش شما تاثیر میگذارد.