امروزه دیدگاه ما در مورد هیجانات در حال تغییر است، اما هنوز باورهای غلط زیادی وجود دارد که ممکن است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه به آنها معتقد باشیم. در نهایت، باورها و شیوهی برخورد ما با احساسات ناخوشایند، روی توانایی تنظیم +هیجانی و تابآوری فرزندانمان تأثیرگذار است.
اما ابتدا، بیایید عباراتی که ممکن است در کودکی شنیده باشید را مرور کنیم:
- “مثل بچه ها رفتار نکن!”
- “اگر بخوای همینطور گریه کنی، برات اون چیزی که میخوای رو نمیخرم”
- “برو تو اتاقت و وقتی تونستی گریه نکنی و بخندی، برگرد”
- “چرا جنبهی مثبت قضیه رو نگاه نمیکنی؟ خوش بین باش”
- “این کارها معنی نداره. تو یه آدم قوی هستی”
در نسلهای گذشته و حتی هم اکنون،کاملا امری رایج است که به طور کلی هیجانات ناخوشایند را نادیده بگیریم و یا آنها را سرکوب کنیم.
هنگامیکه احساساتمان خوب نیستند و انرژی موجود در بدن ما ناراحت کننده است، معمولا هرکاری میکنیم تا حواس خودمان را از آن هیجانات ناخوشایند دور کنیم. برخی از ما حتی ممکن است به رفتارهای اعتیادآوری نظیر پرخوری، مصرف داروهای قانونی یا غیرقانونی، اعتیاد به کار، گذراندن ساعتها زمان در اینترنت، درگیری با قمار و یا هر فعالیت اعتیادآور دیگری روی بیاوریم. درگیری در این فعالیتها باعث میشود تا ناراحتی را از بین ببریم یا آن ناراحتی را با “احساس خوب” جایگزین کنیم.
حقیقت این است که برای همهی ما سخت است که ببینیم فرزندانمان عصبانی، غمگین، مضطرب و تحت استرس و .. هستند. گرایش طبیعی ما این است که بخواهیم موانع را رفع کنیم و اوضاع را سر و سامان بدهیم و کاری کنیم که آنها خوشحال و بانشاط باشند، اما این رویه به آنها نمیآموزد که چطور احساسات ناراحت کنندهشان را مدیریت کنند.
چگونه میتوانم احساسات ناخوشایند کودکم را بیشتر بپذیرم؟
چهار توصیهی کاربردی برای افزایش تحمل نسبت به هیجانهای “ناخوشایند” فرزندان:
سعی کنید نقش مشاور را به خود نگیرید، فقط آنچه میبینید و میشنوید را منعکس کنید: “به نظر خیلی ناراحت میآی”، “واقعا روز سختی داشتی”، “درکت میکنم، من هم وقتی اتفاقی مشابه این برام افتاده بود، احساسی شبیه به تو داشتم”.
اگر کلمات درستی برای بازگو کردن به ذهنتان نمیرسد، از زبان بدنتان استفاده کنید تا به او نشان دهید که به او گوش میکنید و او را درک میکنید. سرتان را تکان دهید، کنارش بنشینید و با او تماس چشمی برقرار کنید. از حروفی نظیر “آها” و “اوهوم” استفاده کنید.
اگر هیجان فرزندتان بسیار شدید است و احساس میکنید در حال انفجار است، خودتان را به عنوان ظرفی برای سرریز شدن احساساتش قرار دهید؛ اینکه تمام هیجاناتش را با شما سهیم شود و شما آنها را نگه دارید (اما این نکتهی کلیدی را فراموش نکنید: تمام هیجانات ما قابل پذیرشاند، اما تمام رفتارها قابل قبول نیستند). اگر فرزندتان رفتارهای تهاجمی و آزاردهنده دارد، باید حد و مرزهای خود را با او تعیین و اِعمال کنید. اجازه دهید که آنها بدانند شما برای آنها و در کنارشان هستید، اما اگر بخواهند رفتارهای نامناسبی نشان دهند که آزاردهنده است، شما از آنها فاصله میگیرید.
خودتان را به یاد بیاورید، که تابآوری و تحمل در نتیجهی تجربهی شرایط سخت و توانایی ترمیم شدن بعد از آن شرایط حاصل میشود. اگر فرزندان ما هیچ مشقت و سختیای را تجربه نکنند، نمیتوانند مهارت تابآوری و انعطافپذیری را در خود رشد بدهند.
بیتا بهرامی:روانشناس
شرح و بررسی خودشیفتگی در مردان تمامیتخواه
دونژوانها را بشناسید
دونژوان فردی است که قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق و عشق ورزیدن به شریک جنسی خود نیست. یکی از مهمترین اختلالات شخصیت که منجر به دونژوانیسم و هرزهگری جنسی در مردان میشود اختلال شخصیت خودشیفته (narcissistic#) است.
چنین مردی نه قادر است دوست بدارد و نه دوست داشته شدن را باور میکند و یک حالت پارانویا و بدبینی نسبت به گرفتن پیغامهای دوست داشته شدن از شریک عشقی خود دارد.
در بسیاری از موارد نیاز به دوست داشته شدن را در خود انکار میکند و بیشتر ترجیح میدهد به جای دوست داشته شدن، مورد تحسین واقع شود تا منِِ آزردهاش ترمیم پیدا کند! احساس میکند اگر کسی دوستش داشته باشد و ابراز علاقه کند، میخواهد از او بهرهبرداری خاصی کند. در واقع به هیچ زنی اعتماد نمیکند.
در حقیقت اینگونه مردان تنها با سطح بدن زنان ارتباط برقرار میکنند نه با هستیِ درونی آنها. در واقع هدف اینها به دست آوردن است نه رابطه داشتن! آنها میخواهند زنها را به دست بیاورند، تصاحب کنند و بعد با رها کردن آنها خشم و میل به انتقامجویی خود را که از رابطه با مادرِ ناکام کننده سرچشمه گرفته ارضا نمایند!
اغلب اینگونه مردان به دنبال دو گونه از زنان میروند:
دستهی اول زنانی هستند که به دلیل شرایطشان بسیار مورد توجه هستند شرایطی مانند زیبایی، ثروت، شهرت، مقام، و …. که در این حالت مرد خودشیفته منِِ ایدهآل (ego ideal) خود را به او فرافکنی کرده و انگار این خود اوست که دارای چنین محسناتی است. در واقع زن اینجا ابزاری است برای تغذیهی هرچه بیشترِ خودشیفتگیِ مرد.
البته در این حالت هم مردان خودشیفته مراقبند که زن از آنها در هیچ یک از این ابعاد برجستهتر نباشد و اگر احساس کنند که بالاتر هست او را تخریب میکنند.
دستهی دوم زنانی هستند با هویتی بسیار کمرنگ که تنها میتوانند به صورت یک زائده و دنباله در کنار مرد خودشیفته برای مدتی باشند که او را دائما تحسین کنند و منِ او دائما باد شود.
اینگونه مردان بهجای عشق در رابطه احساس تملک زیاد دارند. در حقیقت زن در کنار آنها مانند ماشینشان و لوازم زندگیشان است!
یکی از ویژگیهای مهمِ رابطه در مردان خودشیفته این است که این مردان خصلتهای بد خود را به همسر خود فرافکنی میکنند و او را تحقیر و سرزنش مینمایند، یعنی خودشان همه خوب (total good) و همسر، همه بد (total bad) میشود.
برگرفته از : عشق و تحلیل روانکاوانه| به قلم دکتر_آذردخت_مفیدی